سلام وقتتون بخیر من دخترم ۳۱ سالمه شاغلم کارشناسی ارشد دارم ۶ ماهه عقد کردم.ولی یک مشکل اساسی با خونواده دارم. نمیدونم واقعا چطور باید حلش کنم. خونوادم به خاطر یسری رفتارای خاصی که قبول دارم زشت بوده از سوی مادرشوهرم اتفاق افتاده رو خونواده شوهرم حساس شدن. یبار نشده با دل خوش من بخوام برم با شوهرم بیرون یا برم خونشون هر بار رفتم و برگشتم خونه پدرم و مخصوصا مادرم کم محلی کردن بی محلی کردن یوقتایی هم با من بحث کردن خلاصه اینکه میگن دوره نامزدی بهترین دورانه برای من اینطور نیست و کاملا زجر آوره. واقعا نمیدونم چکار کنم. باهم میریم بیرون عین بچه ها تا شب نشده باید برگردم خونه. با شوهرم مشکلی ندارن. خیلی دوسش دارن بهم میگن اون بیاد همیشه اینجا خونه خودشه ولی من که نمیتونم ازش بخوام تو همش بیا اینجا ولی من خونتون نمیام.من شوهرمو خیلی دوست دارم پدرمادرمم خیلی دوست دارم مادرم مریضه سنش بالاس دوس ندارم ناراحتش کنم. ولی خب نمیتونم به شوهرم بی توجهی کنم وقتی انقد اون منو دوست داره. الانم خونوادم بهم گیر میدن تو چقد بیخیالی زودتر برو جهیزیه بخر یوقتایی عصبانی میشم که شما انگار خیلی دوست دارین زودتر ازین خونه برم. حتی خواهر برادرامم از من توقع دارن نیم ساعت من برم بیرون مثلا مادرم سرش درد بگیره به من میگن تو چرا مواطبش نبودی. حتی منو مقصر میدونن واس مریض شدنش.مادرم خیلی مهربونی ولی در عبن حال خیلی عصبی به خدا نمیدونم چکار کنم. اگه میشه راهنماییم کنبن زودتر ممنون میشم